غزل شمارۀ 1348
1. اینک سواره می رسد آن ترک کج کلاه
2. خلقی نهاده روی تظلّم به خاک راه
3. آویخته ز هر طرف کمر جان صد اسیر
4. برهم زده به تیغ مژه قلب صد سپاه
5. در تاب ماه عارضش از بادۀ صبوح
6. مخمور چشم جادویش از خواب چاشتگاه
7. هر سو ز شوق طلعتش افغان اهل درد
8. هر جازظلم غمزه اش آواز دادخواه
9. زارم کُشید و بر سر راهش بیفگنید
10. باشد که سوی من به ترحّم کند نگاه
11. گر لاف عشق می زنم ای خواجه طعن چیست
12. اینک سرشک سرخ و رخ زرد من گواه
13. جامی ز جام غصّه چو خون جگر خورد
14. نبود سرود مجلس او جز فغان و آه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده