غزل شمارۀ 1360
1. منم ز مهر تو شب ها به فکر ماه فتاده
2. نشسته اشک فشان چشم بر ستاره نهاده
3. زهرچه غیر تو در کنج عزلتیم نشسته
4. به هر چه حکم تو بر پای خدمتیم ستاده
5. سگ توام به کمند جفا نوازش کن
6. چو نیست بخت که سازی مشرّفم به قلاده
7. دلا مبند به مرهم شکاف های خدنگش
8. که بر تو آن همه درهای رحمتست گشاده
9. تو خواه رسم وفاگیر و خواه راه جفا رو
10. منم عنان ارادت به دست حکم تو داده
11. خوش آن زمان که تو رانی عنان فگنده و جامی
12. به صد نیاز دود پیش توسن تو پیاده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده