غزل شمارۀ 1365
1. میفگن به روز دگر قتل بنده
2. که روزی دگر را که مُرده که زنده
3. بود حق بنده ز تیغ تو زخمی
4. خدا را مکن ظلم در حقّ بنده
5. نبودم پسندیدۀ صحبت تو
6. به دیداری از دور کردم بسنده
7. ز چاک گریبان تنِ نازک تو
8. مرا چاک در دامن جان فگنده
9. دل سخت چون سنگ شیرین چه آگه
10. زجانی که فرهاد در کوه کنده
11. من ابر بهارم تو گلبرگ خندان
12. مرا کار گریه، ترا خوی خنده
13. چه دوزی به هم دلق صدپاره جامی
14. نیابی دل زنده از دلق ژنده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده