غزل شمارۀ 1390
1. باز آی و مرهمی به دل ریش خسته نِه
2. چشمی بدین دو دیدۀ در خون نشسته نه
3. پشتم شکست هجر تو گر بار می نهی
4. باری به قدر طاقت پشت شکسته نه
5. چون دل نمی رهد ز غمت گرد گر غمی است
6. آنهم بیار و بر دلِ از غم نرسته نه
7. بگسست دل زمام صبوری به پای او
8. از زلف خویش یک دو سه تاری گسسته نه
9. جان کز غمت گریخت به آن طرّه اش سپار
10. بندی برین شکاری از دام جسته نه
11. خون بست بر رخم جگر ار میهمان شوی
12. پیش سگانت طعمه جگرهای بسته نه
13. جامی ز دست داد دل و دین ترا که گفت
14. برطرف گل ز سنبل سیراب دسته نه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده