غزل شمارۀ 1397
1. کی بود جانم ز بندِ غم رهایی یافته
2. دیده از دیدار جانان روشنایی یافته
3. کی بود جان فگار و سینۀ مجروح من
4. مرهم وصلی برین داغ جدایی یافته
5. کی بود زان خط جان افزای و لعل دلگشای
6. بخت من فیروزی و کامم روایی یافته
7. کی بود دست من و آن طرّۀ عنبر فشان
8. کز نسیمش جعدِ سنبل عطرسایی یافته
9. رفت ازین بستان نوای عیش و برگ خرّمی
10. خرّم آن مرغی که برگ از بی نوایی یافته
11. بلبل بی صبر و دل با خار از آن در ساختست
12. کز گل این باغ بوی بی وفایی یافته
13. با سریر شاهی و تاج کیانی جم نیافت
14. جامی آن گنجی که در کنج گدایی یافته
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده