غزل شمارۀ 1466
1. زارم از فرقت شیرین دهنی نوشْ لبی
2. چاره وصلست برانگیز خدایا سببی
3. جان که در موج غم افتاد جدا زان لبِ لعل
4. عاقبت خواهدش آن موج رساندن به لبی
5. چون نیامد ادب بزم وصال از من مست
6. دم به دم می رسد از شحنۀ هجرم ادبی
7. ساخت با نغمۀ غم مرغ دلم زانکه نخاست
8. هرگز از بلبل این باغ نوای طربی
9. سوخت از تابِ غمش جان و دلم گرچه طبیب
10. نکند از تنِ رنجور من احساس تبی
11. طلب روز و دعای شبم این کرد اثر
12. گرنه روزی شودم وصل میسّر نه شبی
13. جامی از راه طلب ماند زهی حسرت و درد
14. گرنه مطلوب درآید ز درش بی طلبی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده