غزل شمارۀ 1491
1. صدای آن غژ گم گشت و شکل آن غژکی
2. که شور مجلس عشّاق شد ز پر نمکی
3. ز پردۀ بشری می زند نوا لیکن
4. رسد به گوش من آواز سبحۀ ملکی
5. دمید صبح یقین از فروغ جام ای شیخ
6. ز زهد خشک چرا مانده در حجاب شکی
7. ز سعد و نحس فلک دم زند منجّم شهر
8. زبزم عشرت ما دور باد آن فلکی
9. عروس عشق ترا دایه شد نمی دانم
10. که شیر ذوق ز پستان او چرا نمکی
11. سحابِ مکرمت و آب رحمتی جانا
12. ولی چه سود که بر کشتزار ما نچکی
13. هزار بلبل خوشگوست جامی آن گل را
14. یکی بنال نه آخر از آن هزار یکی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده