غزل شمارۀ 1507
1. ای مرا از عشق تو در کار خود حیرانیی
2. در بیابان تمنّای تو سرگردانیی
3. قصۀ دشوار هجر از مردن آسان شد مرا
4. باشد آری بعد هر دشواریی آسانیی
5. ماند بر خوان غم از من استخوانی چند و بس
6. گر دهی فرمان سگانت را کنم مهمانیی
7. کام عیشم تلخ شد زین گریه های آشکار
8. زان لبِ شیرین کرم کن خندۀ پنهانیی
9. بی تو تن زندان جان شد ای به قصدم بسته تیغ
10. دست رحمت برگشا آزاد کن زندانیی
11. هرگزم چون نیست ره در پیشگاه وصل تو
12. می نهم از دور بر خاک درت پیشانیی
13. پیر شد جامی ز جام نیم خوردت جرعه ای
14. بر وی افشان تا کند زان جرعه پیر افشانیی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده