غزل شمارۀ 1508
1. خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی
2. روشنْ ضمیر پیری یا خوبرو جوانی
3. این در جمال صورت آرایش دیاری
4. وان از کمال معنی آسایش جهانی
5. جز در حضور اینان از خود امان نیابم
6. یارب ببخش ما را یک دم ز ما امانی
7. اسرارِ عاشقان را باید زبان دیگر
8. دردا که نیست پیدا در شهر همزبانی
9. جز عشق هرچه گوید واعظ فراز منبر
10. آن را فسانه دانی و او را فسانه خوانی
11. مجنون نماند و لیلی لیکن بماند زیشان
12. از بهرِ عشق بازان فرخنده داستانی
13. گویند کیست جامی آشوب عقل و دینت
14. ماهیست کج کلاهی، شوخیست نکته دانی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده