غزل شمارۀ 153
1. تاکی ز دیر آمدن و زود رفتنت
2. خون ریزم از دو دیده که خونم به گردنت
3. جای تو نیست سینۀ تاریک و تنگ من
4. تشريف ده که جای کنم چشم روشنت
5. دارم ز بهر تو هر سر مویی هزار درد
6. دردا که نیست یک سرِ مو رحم بر منت
7. آهسته ران که می زند آتش به جان من
8. هر شعله ای که می جهد از نعلِ توسنت
9. گو باغبان مخوان به تماشای گل ترا
10. ناکرده فرش راه ز سوری و سوسنت
11. می بایدت ز رشتۀ جان جامه بافتن
12. کز تار و پود پیرهن آزرده شد تنت
13. دامن کشان به جامی اگر بگذری شود
14. چون گُل ز خون دیدۀ او سرخ دامنت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده