غزل شمارۀ 1579
1. یار شد شهرگرد و هر جایی
2. جا کن ای دل به کنجِ تنهایی
3. رُخش آلودۀ نظرها شد
4. نظر خود به وی چه آلایی
5. چون ز معشوقیش نیاسودی
6. به که از عاشقی برآسایی
7. گرچه بینایی بصرها شد
8. طلعت او به حسن و زیبایی
9. همنشین دیدنش به هر سفله
10. داد بیزاری ام ز بینایی
11. شهره گشتست گل به خودرویی
12. او ز گل شهره تر به خودرویی
13. پیری و لاف عشق جامی چند
14. بِه کزین گفت وگوی باز آیی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده