غزل شمارۀ 161
1. لاله قدحِ باده و گل شاهدِ رعناست
2. گلبانگ زنان مرغ چمن طرب گویاست
3. بخرام سوی باغ که شادی و طرب را
4. بی سعی تو و من همه اسباب مهیّاست
5. تاگل تُتُق غنچه ز رخسار گشادست
6. نرگس همه تن چشم شده بهر تماشاست
7. سبزه کشد از سوزن زنگار گرفته
8. خاری که شکسته زدی اندر جگر ماست
9. بر صورت نرگس بگشا چشم که گویی
10. پیراهن خورشید عیان عقدِ ثریّاست
11. یا بر کف سیمین بدنی جام زرست آن
12. کز هر سرِ انگشت چو سیم آمده پیداست
13. بهر قبسی زآتش گل شاخ شکوفه
14. از جیب برون کرده چو مو ساعد بیضاست
15. سرکرده فرو خرقه کبودیست بنفشه
16. کز سبزه به زیر قدمش سبز مصلّاست
17. این ابر بهارست که در سایۀ جودش
18. پرگوهر و دُر گشته همه دامن صحراست
19. نی نی غلطم بلکه سراپردۀ عشرت
20. شاه از پی بخشش زده بر طارم میناست
21. جامی که زد از نو رقم این شعر بهاری
22. از برگ گیاهی چمنِ مدح شه آراست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده