جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 193

1. چرخ را جام نگون دان کز می عشرت تھی است

2. باده از جام تهی جستن نشان ابلهی است

3. مرد جاهل جاه گیتی را لقب دولت نهد

4. همچنان کآماس بیند طفل و گوید فربهی است ا

5. ز بقا گردون قبایی بر قد یک تن ندوخت

6. خلعتی بس فاخر آمد عمر عیبش کوتهی است

7. نیست شاخ میوه دار ایمن ز سنگ ناکسان

8. خوش تھی دستی که او آزاده چون سرو سهی است

9. خوش برآ با قطع و وصل باغبان همچون نهال

10. گر ترا زین باغ پرآسیب امّید بھی است

11. راه بس باریک و شب تاریک و دزدان در کمین

12. بی دلیلی عزم ره کردن دلیل بی رهی است

13. هرکه چون جامی درین ره شد ز ما و من تهی

14. گر به صورت مبتدی باشد به معنی منتهی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرو با زاهد رعنا در این راه
* که ایشان را در این ره پا به جانیست
شعر کامل
شاه نعمت‌الله ولی
* سیلی از گریهٔ من خاست ولی می‌ترسم
* که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از ترکتاز عشق کسی جان نمی برد
* این سیل بر خرابه وآبادمی زند
شعر کامل
صائب تبریزی