جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 203

1. نامه کز جانان رسد منشور اقبال منست

2. مُهر او برنامه نقش لوح آمال منست

3. ذرّه سان حالم هواداریست آن خورشید را

4. یک به یک ذرّات عالم شاهد حال منست

5. هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم

6. کین دل غلتان به خون یا قرعۀ فال منست

7. باد فریاد منِ افتاده با آن گُل رساند

8. گفت كین گلبانگ مرغ بی پر و بال منست

9. فكر مرهم بهر چاک سینه ام چند ای طبیب

10. ای جراحت یادگار شوخ قتال منست

11. گفتمش مالیده ام سر بارها بر پای تو

12. گفت یک سر کو درین ره کان نه پامال منست

13. شعر من جامی بیان عشق و خون خوردن بود

14. این نه دیوان غزل دیوان اعمال منست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زین ضرورت گیج و دیوانه شدم
* لیک در باطن همانم که بدم
شعر کامل
مولوی
* مردم آزار محال است خجالت نکشد
* که نمک آب شود چون به جراحت گذرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر دست حنا بسته نهد پای بهر گام
* هر کس که تماشاگه او زیر چناریست
شعر کامل
فرخی سیستانی