غزل شمارۀ 212
1. آن سرونازِ بر لبِ بام ایستاده کیست
2. بر طرف آفتاب کُله کج نهاده کیست
3. بگذار ذکر حور وحديث قصور او
4. بالای قصر آمده آن حورزاده کیست
5. گویند دل برای چه دادی به مِهر او
6. آنکس که دیده شکل وی و دل نداده کیست
7. هرجا گهی پیاده کند گشت و گه سوار
8. آنجا گُل سواره و سرو پیاده کیست
9. ای شیخ شهر چند ملامت کنی مرا
10. بی ذوق جام باده و معشوق ساده کیست
11. تا دیده اند جام لبش اهل صومعه
12. آن کو نکرد خرقۀ خود رهن باده کیست
13. از پافتاده جامی و آن شوخ سنگدل
14. هرگز نگفت بر سَرِ این کوفتاده کیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده