جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 211

1. من پس زانوی غم تا یار همزانوی کیست

2. خاطر من سوی او تا خاطر او سوی کیست

3. من نشسته روی بر آیینۀ زانوی خویش

4. تاکنون آن ماه چون آیینه رو در روی کیست

5. می رسد هر لحظه مشک آمیز باد صبح خیز

6. گرنه بر مشکین غزال من گذشت این بوی کیست

7. سوی محرابم مخوان ای شیخ بنگر کین زمان

8. نقش بسته در دلم شکل خم ابروی کیست

9. گرنه شب در خواب آن سرو روان را دیده ام

10. مانده در چشمم خیال قامت دلجوی کیست

11. ای که فارغ گوییم زان سنگدل باری ببین

12. کامشبم با خویشتن تا روز گفت و گوی کیست

13. شد سگ کوی تو جامی چون سگانش داغ کن

14. تا بداند هرکه بیند کز سگان کوی کیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح
* تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند
* لیکن مثلست آنکه چناری و کدویی
شعر کامل
انوری
* شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
* تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی