غزل شمارۀ 235
1. گر دل از عشق توام چاک بود باکی نیست
2. نیست یکدل که ز عشق تو درو چاکی نیست
3. مگسل از من که درین باغ گلی نشکفته است
4. که به دامان وی آویخته خاشاکی نیست
5. شوق فتراک توام گشت ولی رَخْش ترا
6. بی سَرِ بِه زمنی حلقۀ فتراکی نیست
7. خوب رویان همه در بردن دل چالاکند
8. در میان همه لیكن چو تو چالاکی نیست
9. شد تنم خاک و تو از عار بر آن پا ننهی
10. خوارتر بر سر کوی تو ز من خاکی نیست
11. در همه شهر یکی خانه نبینم که درو
12. سر به زانوی غم از دست تو غمناکی نیست
13. اهل ادراک همه بستۀ فتراک تواند
14. جامی دلشده هم خالی از ادراکی نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده