جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 238

1. به خوبی خَم ابروی تو مَهِ نو نیست

2. چو شمع روی تو ماه آفتاب پرتو نیست

3. هزار زخم کهن بر دلم ز تیغ تو هست

4. بیا که مرهم آن جز جراحت نو نیست

5. قلم به نسخ خط مهوشان بکش کامروز

6. به حُسن خط تو ماهی در این قلمرو نیست

7. دَوَم به راه غمت کز غبار غیر تهی است

8. به جست و جوی تو چو من کسی تھی دو نیست

9. چه شد که سر زده خرمن تو روی گندم گون

10. نما که خرمن او در حساب یک جو نیست

11. چو روی او نتوان با حجاب هستی دید

12. دلا ببین دهنش وز وجود خود شو نیست

13. به نکته های حسن جامی این کمالت بس

14. که ساز نظم ترا جز نوای خسرو نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
* سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شعر کامل
حافظ
* از سیاهی نامه اعمال خود را پاک کرد
* هر که زین ماتم سرا با موی چون کافور رفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
* تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی