غزل شمارۀ 254
1. دی که آن نازنین سخن می گفت
2. با رفیقان حديث من می گفت
3. سوی من بود اشارت غمزه
4. گرچه با دیگران سخن می گفت
5. نمک ریش دل فگاران بود
6. هرچه آن شوخ غمزه زن می گفت
7. صبحدم باد از آن شمایل خوب
8. نکته ای چند در چمن می گفت
9. لطف آن قد ز سرو می پرسید
10. وصف آن روی یاسمن می گفت
11. پیش گل گاه از آن لطافت تن
12. گاه از آن بوی پیرهن می گفت
13. بهر مرغان صبح جامی نیز
14. حال شب های خویشتن می گفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده