جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 274

1. شب یاد رُخت در دل ویران شده ره داشت

2. ویرانۀ ما روشنی از پرتو مَه داشت

3. دل داشت در آن زلف سیه خانه ازین بیش

4. آن بخت کجا شد که دل خانه سیه داشت

5. سیل مژه بربود مرا همچو خس از جای

6. خود را نتوانم دگر از گریه نگه داشت

7. دی جلوه کنان می شدی اندر صف خوبان

8. با حِشمت و جاهی که نه سلطان نه سپه داشت

9. طرف کُله از ناز شکستی و جهانی

10. از هر طرفی چشم بر آن طرف کله داشت

11. افتاد مرا با تو همان قصّه که مردم

12. گویند فلان گلخنی اندیشۀ شه داشت

13. جامی که به شمشیر ستم ریختیش خون

14. جز دعوی عشق تو ندانم چه گنه داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم دل باز کن که جان بینی
* آنچه نادیدنی است آن بینی
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* نگشاید فقیر روزۀ خویش
* جز به نان جوین و ترّه و دوغ
شعر کامل
جامی
* در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
* زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
شعر کامل
حافظ