غزل شمارۀ 276
1. صبا ز چشم من آن خاک در دریغ نداشت
2. چو دید اهل نظر توتیا دریغ نداشت
3. بناز بر همه خوبان که هیچ نکتۀ حُسن
4. ازین شمایل موزون خدا دریغ نداشت
5. بهای وصل تو دل عقل و صبر و دین همه داد
6. چو بود مایل کالا بها دریغ نداشت
7. شدم نشانه به عشق بتان و غمزۀ تو
8. ازین نشانه خدنگ جفا دریغ نداشت
9. فدای بوی خوشت باد جان که پیرهنت
10. زباد و باد زگُل گُل زما دریغ نداشت
11. مگیر سایه زمن ای که سر به سر لطفی
12. که شاه سایۀ لطف از گدا دریغ نداشت
13. از دست جامی اگر چند خدمتی ناید
14. به وقت های اجابت دعا دریغ نداشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده