غزل شمارۀ 28
1. بندم به سینه دم به دم از سیم مژگان تارها
2. وز دل برین قانون ز غم بیرون دهم آزارها
3. تا لعل شکّر خای تو شد قیمت کالای تو
4. در هر سر از سودای تو شوریست در بازارها
5. باشد که یک گلبرگ تر آید چو رویت در نظر
6. چون باد گردم هر سحر گِرد همه گلزارها
7. بی رویت ای رشک سمن گل نیست اینها در چمن
8. دور از تو برق آه من آتش زد اندر خارها
9. با ضعف تن پشت دوتا تا ایستم پیشت به پا
10. در کوی تو نبود مرا پُشتی جز از دیوارها
11. پندار زهدم داده خو با کردن از خود گفت و گو
12. مَیْ دِه که باید شُست و شو نقش همه پندارها
13. جامی چه غم گر خون خورد تا شعر رنگین آورد
14. بر خاطرت گر بگذرد روزی بدین گفتارها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده