غزل شمارۀ 283
1. رُخت روز طرب را بامدادست
2. سر زلفت شب غم را سوادست
3. تویی کعبه به هر شهری که باشی
4. چو مکّه نام او خير البلادست
5. از آه چون عمود آتشم چرخ
6. به هر شب چون ارم ذات العمادست
7. نکو دار اعتقاد ای دل به خوبان
8. که رأس المال صوفی اعتقادست
9. در اقلیم عدم رو کرده جانم
10. زتو در آرزوی خیر بادست
11. در افسون خوانی دل خال و زلفت
12. یکی شاگرد و دیگر اوستادست
13. سگت بگذار گو رسم دویی را
14. که جامی در مقام اتحادست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده