غزل شمارۀ 3
1. خَلیلی لاحَتْ لَنا دَوْر سلَمی
2. نشان های سلمی شد از دور پیدا
3. کهن ناشده داغ او گشت تازه
4. قفا نبك من ذكر من لیس نیسا
5. ازین رَبع و اطلال هرجا گیاهی
6. که بینیم گویا زبانیست گویا
7. جز افسون سلمی و افسانۀ او
8. نخوانند بر ما نگویند با ما
9. خدا را رو ای باد و از من بنه رخ
10. به خاک رهش مرّةً بعد اخرا
11. به عرضش رسان كای درین دیر کرده
12. لب لعلت احیای رسم مسیحا
13. حیات ابد می کند بنده جامی
14. ز لعل تو دریوزه و الامر اعلی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده