غزل شمارۀ 301
1. زهی عشق ترا بر کفر و دین پشت
2. رُخت آتش زده در جان زردشت
3. بود روشن ز رخسار و جبینت
4. که تو خورشید و ماهی پشت بر پشت
5. به وصف زلف تو کرده دبیران
6. سیاهی و قلم انگِشت و انگُشت
7. به افسون باز نتوان رستن از عشق
8. نشد مشعل گه صبح از نفس کُشت
9. به آن غمزه مشو جامی مقابل
10. مزن با آن درفش از سادگی مشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده