غزل شمارۀ 34
1. مجلس پیر مغانست و پر از باده سبوها
2. طَيّبَ الله بِها وقت کرامٍ شَربوها
3. هر طرف باده به کف دُرد کشانند نشسته
4. اَحْسُن النّاس نفُوساً و قُلوباًو وُجوها
5. عشق بحریست عجب ژرف که از موج پیاپی
6. کرده جوهای شگرفست روان از همه سوها
7. بجه از جوی و درین بحر فكن كشتیِ خود را
8. که درین بحر شود متحّد آخر همه جوها
9. ما عجب تشنه جگر رطل گران باده فراوان
10. زان به تنگیم که تنگست دهان ها و گلوها
11. عاشقان روی کی آرند به خوبان نکوروی
12. گر نبینند عیان روی ترا در همه روها
13. ماگدایان در میکده هاییم چو جامی
14. بارها کرده به دریوزه پر از باده کدوها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده