غزل شمارۀ 343
1. بیا غم بی رخت تسکین محالست
2. تماشای گل و نسرین محالست
3. چو گل پنهان شود در پردۀ ناز
4. فرار بلبل مسکین محالست
5. ز دیدار تو زاهد را چه بهره
6. خدا بینی از آن خودبین محالست
7. به ترک دوست فرماید خرد لیک
8. ز عشق این حکم را تمکین محالست
9. ز بس مهرت به دل ها جای کردست
10. زتو در دل کسی را کین محالست
11. رخت را هر که دید آیینه سان گفت
12. که معشوقی بدین آیین محالست
13. به عالم چون تو معشوقی و جامی
14. نبازد عشق با او این محالست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده