غزل شمارۀ 349
1. هنوز یک گل تو از هزار نشکفتست
2. به باغ عشق چو بلبل هزارت آشفتست
3. قبای تنگ گشادی ز پیرهن هرگز
4. به لطف تو گلی از باغ حسن نشکفتست
5. دهان خامش تو گوهریست ناسفته
6. زهی لطافت طبعی که این گهر سفتست
7. کجا ز محنت بی خوابی ام خبر یابد
8. کسی کز اول شب تا دم سحر خفتست
9. دلم نشیمن غیر از خیال تو خجلم
10. که میهمان عزیزست و خانه نارفتست
11. سرشکم از مژه بیرون به خون و خاک افتاد
12. بدین سزاست بلی هرکه راز ننهفتست
13. چراست مایۀ شوریده خاطری این شعر
14. اگر نه جامی شوریده خاطرش گفتست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده