غزل شمارۀ 377
1. همانا آیت سجده است خط از مصحف رویت
2. که هرکس خواند آرد سجده در محراب ابرویت
3. تویی آن يوسف غایب شده از من که در بستان
4. ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت
5. به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم
6. ز آب دیده جویی و نشانم بر لب جویت
7. نیارد شانه کردن گیسویت را دست مشّاطه
8. ز بس دل ها که می بیند گره در هر خم مویت
9. رقیب تو درخت خار و تو شاخ گلی یارب
10. درین بستان کند بادِ اجل زودش ز پهلویت
11. خوش آن شب ها که هم من هم ترا خواب آید از مستی
12. تو سر بر بالش راحت نهی من سر به زانویت
13. مران از کوی خود همچون سگ بیگانه جامی را
14. که دارد آشناییِ قدیمی با سگ کویت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده