جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 376

1. رفت آنکه کام خواهم از لعل جان فزایت

2. یک گام بس به فرقم از نعل باد پایت

3. بستی قبا و رفتی بازآ که در فراقت

4. بر من لباس هستی شد تنگ چون قبایت

5. خو کرده ام به تیغت از زخم او ننالم

6. ترسم که گر بنالم رحمی دهد خدایت

7. هر سو که می خرامی با آنکه همچو سایه

8. افتاده بر زمینم می آیم از قفایت

9. زان دم که خاص بینم جورت به آشنایان

10. ز اهل جهان نخواهم جز با خود آشنایت

11. از بس که بر سر آید سنگم ز پاسبانان

12. کردن توان حصاری پیرامن سرایت

13. جامی دعای خود را قدری ندید چندان

14. کرد از زبان پاکان دریوزۀ دعایت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
* که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
شعر کامل
حافظ
* گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
* تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
شعر کامل
حافظ
* همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
* که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
شعر کامل
سعدی