جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 393

1. نماند جا که تَر از ابر دیدۀ ما نبست

2. ولی چه سود که آن مه در ابر پیدا نیست

3. چگونه بر در او جا کنم که چندان سر

4. فتاده بر سر کویش که پای را جا نیست

5. زگشت باغ چه حاصل بجز غم آن دل را

6. که از مشاهدۀ دوست در تماشا نیست

7. به باغ تو گذری کن که نیست هیچ نهال

8. که بهر خدمت قدت ستاده بر پا نیست

9. سوادِ خط تو تا دیده ام نبینم کس

10. که مبتلا شده چون من به دام سودا نیست

11. مگو به وعده که کام دلت دهم فردا

12. که دردمند غمت را امید فردا نیست

13. جدا ز لعل تو جامی چو نکته پردازد

14. به نطق هست چو طوطی ولی شکرخا نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکر خدا که از مدد بخت کارساز
* بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
شعر کامل
حافظ
* زلف و خط تو با هم هندوستان وطوطی
* رخسار و خال مشکین کافور و حب فلفل
شعر کامل
سلمان ساوجی
* اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم
* که خلاص بی تو بندست و حیات بی تو زندان
شعر کامل
سعدی