غزل شمارۀ 405
1. ساقیا دور فلک منشور عید آورده است
2. ماه نو میخانه را زرّین کلید آورده است
3. ساغر عشرت که شد در سلخ شعبان ناپدید
4. غرّۀ شوّال باز آن را پدید آورده است
5. عید داده عاشقان را مژدۀ يوم جدید
6. وز شراب لعلشان رزق جدید آورده است
7. بھر عیدی از لب جانان و چشم و غمزه اش
8. وعده ای آمیخته با صد وعید آورده است
9. سایه افگندِ مرا بر فرق پیر میکده
10. شیخ کامل پی به سروقت مرید آورده است
11. خواستست افشای سرّ عشق معشوق ازل
12. بلبل و گل را که در گفت و شنید آورده است
13. جامی از خوبان چه بندی دیده چون نقاش صنع
14. این همه نقش از برای اهل دید آورده است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده