غزل شمارۀ 41
1. به کعبه گر ننمایی جمال خود ما را
2. ز خون دیده کُنم لعل ریگ بَطحا را
3. به دور حُسن تو از مهرۀ وفا پرداخت
4. مشعبد قدر این حُقه های مینا را
5. ز شوق طوق سگان درِ تو گردانند
6. مُسبّحان فلک سبحۀ ثریاّ را
7. به ترک عشرت امروز چون کنم که کسی
8. ضَمان نمی شود از من حیات فردا را
9. مریض آن لبم ای ناله چون رسی به فلک
10. بپرس شرح مداوای من مسیحا را
11. کناره کن ز جهان تا رسی به مأمن عشق
12. به کوه قاف طلب آشیان عنقا را
13. حریم میکده جامی مقام پاکانست
14. ز داغ زرق بشو خرقه و مصلّا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده