غزل شمارۀ 427
1. سر در گلیم تن شبم آمد به گوش روح
2. یا ایّها المزمّل قم و اشرب الصّبوح
3. درکش می صبوح که ارباب ذوق را
4. هم قوت جسم می شود آن هم غذای روح
5. از هر پیاله می که گشادم به آن دهان
6. مفتوح گشت بر دل من صد در فتوح
7. روی زمین ز تیرگی منکران عشق
8. محتاج شست و شوی دگر شد کجاست نوح
9. رویت که چشم زنده دلان روشنست ازو
10. بَدْرُ عَلی نواظر حىّ الوفا يلوح
11. جعد خوشت که شد نفسم مشک بار ازو
12. مشک لدى نسايم ريح الصّباح يفوح
13. جامی حدیث توبه رها کن که داده اند
14. معشوق و می ز توبه مرا توبۀ نصوح
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده