غزل شمارۀ 43
1. سیمین ذقنا سنگدلا ساده عذارا
2. خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
3. این قالب فرسوده گر از کوی تو دورست
4. القلب علی مایک لیلاً و نهارا
5. آزرده مباداکه شود آن تنِ نازک
6. از بهر خدا چُست مکن بند قبا را
7. من چون گذرم از سرِ کوی تو کز آنجا
8. یارای گذشتن نبود بادِ صبا را
9. خوش آنکه ز می مست شوی بی خبر افتی
10. پنهان ز تو من بوسه زنم آن کفِ پا را
11. گر هست چو مجمر نفسم گرم عجب نیست
12. از حبّک قد اوقد فی قلبی نارا
13. جامی نکند جز هوس بزم تو لیکن
14. در حضرت سلطان که دهد بار گدا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده