جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 453

1. آن قوم که اِحرام سرِ کوی تو بستند

2. تا سر ننهادند، به راحت ننشستند

3. هرچند که هرگز می و میخانه ندیدند

4. همواره ز شوقِ لبِ میگون تو مستند

5. خوش حال شهیدان فراق تو که باری

6. رفتند و ازین داغ جگرسوز برستند

7. زین سان که ترا دوست گرفتند محبّان

8. ترسم که ازین پس به خداییت پرستند

9. منبر شکنان را چه ترقی شود از وعظ

10. زین سان که فرود آمده در پایۀ پستند

11. از دام علایق به غم عشق توان جَست

12. خوش وقت کسانی که ازین دام بجَستند

13. چون جام تنک بود دل نازک جامی

14. گر سنگ ستم سیمبرانش بشکستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
* بار از خویش بینداز که منزل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
* خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم
* تا کنم شرح غمت بر لوح خاک خود رقم
شعر کامل
جامی