غزل شمارۀ 455
1. با آنکه اهل دل زعلایق مجرّداند
2. در دام زلف سلسله مویان مقیّداند
3. سرگشتگان کوی بتان را تویی مراد
4. مقصد یکیست کعبه روان را اگر صداند
5. پیش من ای رفیق بدِ نیکوان مگوی
6. جان و دل منند اگر نیک اگر بداند
7. گو داغ مهر و راستی عهدشان مباش
8. این شیوه بس که لاله عذار و سهی قداند
9. چون غنچه در قبا همه جان مجسّمند
10. با پیرهن چو گل همه روح مجرّداند
11. قومی که کام دل طلبند از شکرلبان
12. شک نیست عاشقند ولی عاشق خوداند
13. جامی حدیث سبز خطان گو که اهل ذوق
14. بنهاده گوش بر سخنان مجدداند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده