غزل شمارۀ 473
1. لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد
2. زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد
3. عکس رُخت نمود در آیینۀ سپهر
4. نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد
5. مشتاق تو به چشمۀ خور می کند نظر
6. تشنه ز شوق آب، هوای سراب کرد
7. دل کرد یاد روی تو و دیده اشک ریخت
8. هر گل که چید دل ز تو چشمم گلاب کرد
9. فکر خط عذار و لبت صفحۀ دلم
10. پر خط گونه گونه چو پشت کتاب کرد
11. می خواستم کمانچه زدن ریش زهد را
12. این کار را به کام دل من رباب کرد
13. جامی که در شباب ز می عهد کرده بود
14. پیرانه سر تلافیِ عهد شباب کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده