غزل شمارۀ 474
1. جلوۀ گل رخت از طرّۀ چون سنبل کرد
2. کچۀ هندوی زلف کچه بازت گل کرد
3. باغبان زلف سیه بر گل رخسار تو دید
4. یاد جعد گره اندر گرۀ سنبل کرد
5. باتو گل سر زگریبان لطافت برزد
6. جامه را بر تن او باد صبا جل جل کرد
7. خانۀ مرغ دلم شاخ سرِ طوبا بود
8. عاقبت خانۀ خود در سر آن کاکل کرد
9. عاشق مست که در بزم چمن نعره زنست
10. کاسه داریش گل و مطربیش بلبل کرد
11. کشتیِ باده پیاپی پُل دریای غمست
12. وقت آن خوش که عمارت گریِ این پل کرد
13. جامی از جام جمالیست غزلخوان که به باغ
14. گلبن از جرعۀ آن ساغر گُل پر مُل کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده