غزل شمارۀ 503
1. لله الحمد که آن مَه زسفر باز آمد
2. نورم از آمدن او به بصر باز آمد
3. از نم دیدۀ صاحب نظران سوی چمن
4. لاله و سنبل او تازه و ترباز آمد
5. آن جگرگوشه که چون اشک برفت از نظرم
6. خون شد از غم جگرم تا به نظر باز آمد
7. بندم از جان کمر بندگی او که به لطف
8. بهر خونریزی من بسته کمر باز آمد
9. مُلک دل ها همه بگرفت وز آن زلف دراز
10. در پناه عَلَم فتح و ظفر باز آمد
11. شد چو پروانه دل از صبر و خرد ساخته پُر
12. سوى آن شمع ولی سوخته پَر باز آمد
13. جامی افتاد به زندان غم شوق لبش
14. طوطی آری به قفس بهر شکر باز آمد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده