غزل شمارۀ 511
1. یارب چه شد امروز که آن ماه نیامد
2. جان رفت ز تن و آن بت دلخواه نیامد
3. صد قصّه پر غصّه من ظلم رسیده
4. بردم به سرا راه ولی شاه نیامد
5. از خاک درش بود مرا چشم غباری
6. این لطف جز از باد سحرگاه نیامد
7. از لذت تیغت چه خبر مرده دلان را
8. چون زخم تو جز بر دل آگاه نیامد
9. از حسن و لطافت دل من خلعت وصفی
10. کم دوخت که بر قد تو کوتاه نیامد
11. هرگز به سرِ خاک شهیدان نگذشتیم
12. کز خاک شهید غم تو آه نیامد
13. جامی من و جام می و قلّاشی و رندی
14. چون زهد و صلاح از من گمراه نیامد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده