غزل شمارۀ 517
1. هر آه جگرسوز که از سینه برآید
2. دودیست کزو بوی کباب جگر آید
3. نزدیک به مردن رسم از بس که تپد دل
4. چون شکل تو از دور مرا در نظر آید
5. من بندۀ روی تو که هر بار که بینم
6. در چشم من از بار دگر خوب تر آید
7. از خون جگر رهگذر دیده ببندم
8. زآن روزنه گر غیر خیال تو درآید
9. بگذر به سرم عمر کسی تا فگنم سر
10. در پای تو زان پیش که عمرم به سر آید
11. پیوسته دعای تو کنم چون کنم این است
12. کاری که به دست من درویش برآید
13. جز ناله مکن کار دگر جامی از این پس
14. باشد که ز صد ناله یکی کارگر آید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده