جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 544

1. چون بُرید از تن رگ جان آه دل آهسته شد

2. چنگ افتاد از نوا چون تار از او بگسسته شد

3. بی رخ جانان تماشای جهان لطفی نداشت

4. آب روی این کهن باغ آن گل نو رُسته شد

5. بس که چشمم ریخت در هجر رخت باران شوق

6. عاقبت از لوح دل نقش صبوری شسته شد

7. شد فگار از رشک حاسد را دل و جان کز چه رو

8. زخم تیغت مرهم ریش من دل خسته شد

9. گه گھی دل جانب محراب ها می داشت میل

10. تا نمودی آن دو ابرو میلِ دل پیوسته شد

11. تا زجعد مشکبویت به رخ بستی نقاب

12. بر رُخ جامی دَرِ اقبال و دولت بسته شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از دورویان در جهان آثار یکرنگی نماند
* کاش زین گلزار این گلهای رعنا کم شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
* دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
شعر کامل
حافظ
* به مبارکی و شادی چو نگار من درآید
* بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را
شعر کامل
مولوی