جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 546

1. ز طاق ابروی تو پشت طاقتم خم شد

2. سرشک سرخ ز لعل توام دمادم شد

3. به وقت گریه ام ای دل به خون مدد فرمای

4. که بس که دیدۀ من اشک ریخت بی نم شد

5. قدم چو حلقۀ خاتم خمیده بود ز غم

6. عقیق اشک به رویم نگین خاتم شد

7. هزار زخم کهن بود در دلم ز بتان

8. شکاف تیغ تو آن را به جای مرهم شد

9. ز بیم خوی تو سوی تو نگذرم بسیار

10. نه آنکه شوق لقای تو در دلم کم شد

11. سری به راه توام مانده بود ناشده خاک

12. بشارتی به رقیبان بده که آن هم شد

13. از راه زهد و سلامت قدم بکش جامی

14. چو طور عشق و ملامت ترا مسلّم شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زمانه به خون تو تشنه شود
* براندام تو موی دشنه شود
شعر کامل
فردوسی
* نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنانگیرم
* ز وحشت خون عالم در دل صیاد می کردم
شعر کامل
صائب تبریزی
* جز شب و روز مکرر در بساطش هیچ نیست
* عمرها زیر فلک چون خضر اگر پاید کسی
شعر کامل
صائب تبریزی