غزل شمارۀ 579
1. مدت رفتن آن مه به سفر دیر کشید
2. مُهلت قاصد و تأخیر خبر دیر کشید
3. به غباری که به هر سو رود از موكب او
4. آرزومندی اصحابِ نظر دیر کشید
5. ابر جودست و کرم لیک پی یک قطره
6. بخل ورزیش بدین تشنه جگر دیر کشید
7. این همه نالۀ مرغان به چمن زان سبب است
8. که نقاب از رخ گل بادِ سحر دیر کشید
9. کُشتنی گشته ام از جرم بقا بی رخ او
10. وه که دست اجلم تیغ به سر دیر کشید
11. نیست جز عشق بتان هیچ هنر جامی را
12. خصمیِ چرخ به اربابِ هنر دیر کشید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده