غزل شمارۀ 580
1. رخت که بر مه رخشان خطی ز نیل کشید
2. به چشم روشن عاشق ز سرمه میل کشید
3. کمال صنع ازل را تویی دلیل چرا
4. خط تو حرف خطا بر رخ دلیل کشید
5. دلم که دید لبت پیش روی تشنه لبی است
6. که در بهشت برین جام سلسبیل کشید
7. به زیر زلف رُخت آفتاب اوج بقاست
8. که سایبان به سر از پرّ جبرییل کشید
9. غلام پیر مغانم که بهر تشنه دلان
10. به راه میکده خُمّ می سبیل کشید
11. از دُرد باده مرا رکوه پُر کن ای ساقی
12. که میرِ قافله گلبانگ الرّحیل کشید
13. نباز نقد روان بهر هر جوان جامی
14. که پیر ما رقم کفر بر بخیل کشید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده