غزل شمارۀ 581
1. به گلگشتِ بهار این خاطر ناشاد نگشاید
2. ز گل بی روی تو جز ناله و فریاد نگشاید
3. گره شد در دلم زلفت چه گردم گِرد بستان ها
4. چو دانم کین گره از طُرّۀ شمشاد نگشاید
5. اگر مقصود نی آزادی از سرو قدت باشد
6. صبا بند از زبان سوسنِ آزاد نگشاید
7. چه سود از روضۀ جنت اگر شیرین معاذالله
8. ز کوی خود دری در روضۀ فرهاد نگشاید
9. درآید هرکرا بینی ز در یاری و غمخواری
10. درِ محنت سرای عاشقان جز باد نگشاید
11. مخوان زین پس به درس ای همدم از کوی خراباتم
12. که مشکل های عشق از خدمت استاد نگشاید
13. مگو جامی بدان مه کز غم خویشم رهایی ده
14. خلاص مرغ دام افتاده از صیاد نگشاید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده