غزل شمارۀ 582
1. ماه من تا کمر از موی میان نگشاید
2. بیدلان را گره از رشتۀ جان نگشاید
3. چون بنفشه زقفا باد زبان سوسن را
4. گر به آزادی آن سرو زبان نگشاید
5. گر ببیند صدف آن حقۀ دُر گرچه فتد
6. جای قطره گهر از ابر دهان نگشاید
7. آن دو لب هست دو کان شکر ار شهدفروش
8. بیند آن را دگر از شرم دکان نگشاید
9. در گلو گریه گره گشت بسوزد دل اگر
10. تیغ آن شوخ ره آه و فغان نگشاید
11. تا اشارت نکند ابروی او چرخ فلک
12. بر دلم تیر بلایی زکمان نگشاید
13. پیش افسرده دلان عرض سخن جامی چند
14. دفترِ خویش گل ایّام خزان نگشاید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده