غزل شمارۀ 59
1. می فزایی خطّ مشکین عارض چون سیم را
2. می کشی بر صفحۀ امّید حرف بیم را
3. روی تو در احسن التقويم اگر دیدی حکیم
4. کی نهادی زآفتاب و مه رقم تقویم را
5. کشور خوبی مسلّم شد ترا در گوش کن
6. حلقۀ خدمت سرافرازان هفت اقلیم را
7. عاشقان را خاک پای خود کنی هر دم خطاب
8. با فرودستان ز حد بیرون مبر تعظیم را
9. گر حسود از فتنه آتش زد جهان را باک نیست
10. آتش نمرود گلزار آمد ابراهیم را
11. حکمت آموز دل پاکت سروش غیب بس
12. گومعلّم برشکن هنگامۀ تعلیم را
13. تیغ می رانی که جامی نقد جان تسلیم کن
14. هرچه فرمایی به جان استاده ام تسلیم را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده