غزل شمارۀ 610
1. گرچه پیش تو مرا هیچ ره و روی نماند
2. روی من جز پی اقبال تو هر سوی نماند
3. خانه ای بود به کوی طرب از وصل توام
4. شد خراب از غمت آن خانه و آن کوی نماند
5. بس که از موی میان تو جدا موییدم
6. تنم از مویه چو مویی شد و آن موی نماند
7. جوی چشمم ز خیال رُخت آبادان بود
8. تا تو رفتی ز نظر آب درین جوی نماند
9. بنما زودتر ای کعبۀ مقصود جمال
10. که درین ره دگرم تاب تگ و پوی نماند
11. پیر گشتم من بدروز ولی در دلِ من
12. جز تمنّای جوانان نکوروی نماند
13. لب گشا ای گل رعنا به سخن جامی را
14. که درین باغ جز او بلبل خوش گوی نماند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده